كلمه ظهور نوعاً به معناى ظهور شخص امام زمان ارواحنا له الفداء مطرح مى شود و مثلاً به همین معنى عجل على ظهورك گفته مى شود والبته این مسأله اى قطعى وغیر قابل انكار است لكن احتمال قوى وجدى دیگرى هم وجود داردكه ظهور به معناى ظهور امر باشد، نه ظهور شخص. البته ظهوركامل وقائم امر، مستلزم ظهور شخص است یعنى تا شخص ظاهر نشود، امر امت به صورت تمام وكامل ظاهر نمى شود، ولى درعین حال میان این دو تفاوت هایى وجود دارد. اصل این تفكر واندیشه از این جا سرچشمه مى گیردكه ظهور حداقل مى تواند دو معنا داشته باشد: یك بار به معناى طلوع و آشكار شدن وپیدایش بعد از استتار: بدینگونه كه ظهور را نقطه مقابل خفا بگیریم كه نظارت مطلب بیشتر به ظهور شخص مى باشد، والبته این قابل انكارنیست، و یار دیگر ظهور را از ماده و ریشه ظهور معناكنیم كه عبارت از تقویت وپشتوانه یافتن چیزى باشدكه ما از آن تعبیر به پیروزى و حاكمیت مقتدرانه مى نماییم و در این برداشت و نظر، مطالب دیگرى به ذهن مى رسد ونتایج دیگرى به دست مى آید
در این بحث، توجه به مشتقات لفظى لغت ظهور، مفید مطالب ارزشمندى است كه مى توان از آن كمك گرفت.
اگر ظهور را صفت شخص بگیریم تمام آیات وروایات وادعیه وزیارات و مناجات هایى كه در آن ها واژه ظهور به كار رفته واستعمال شده است تحقق نیافته ومعنى پیدا نمى كند، مگر با ظهور شخص امام زمان ارواحنا له الفداء زیرا ظهور به معناى پیدایش بعد از استتار وخفا استعمال شده است. اما اگر ظهور را به معناى پیروزى وسلطه اسلام تعبیر نماییم حتى ممكن است این پیروزى البته تا حدودى قبل از ظهور امام زمان ارواحنا له الفداء نیز حاصل شود لكن نه به گونه اى كه مستغنى از ظهور آن حضرت باشیم. [1]
پی نوشت ها :
[1] نشریه موعود شماره 11 و10ص 49.