آن حضرت نیز، همین صفت را داشته است كه بجا است این بحث را با بیان روایت شریفى كه در مجلّد دوازدهم بحار آمده به پایان بریم.
مرحوم مجلسى رحمه الله به سند خود آورده كه: عباسیان و صالح بن على و گروهى از منحرفین از مسیر اهل بیت علیهم السلام بر صالح بن وصیف، هنگامى كه امام حسن عسكرى علیه السلام نزد او زندانى بود بر او وارد شدند و به او گفتند: بر آن حضرت سخت بگیر و در وضع او رفاه و آسایشى فراهم مكن. در جواب گفت: با او چكار كنم در حالى كه از بدترین افرادى كه توانسته ام بر او گماشته ام ولى آنان در نماز و عبادت به جایگاه بلندى رسیده اند. سپس آن دو نفر گماشته را احضار كرد و به آنها گفت: واى بر شما! درباره این شخص چه فكر مى كنید؟ گفتند: چه بگوییم درباره مردى كه روزش را روزه دار و شبش به عبادت مى گذرد، نه سخن مى گوید و نه غیر عبادت به كارى مشغول مى شود، هرگاه به ما نظرى بیفكند لرزه بر اندام ما افتد، و به طورى هیبت او در دلمان واقع شود كه خوددارى نتوانیم كرد. هنگامى كه عباسیان این گفتار را شنیدند با خوارى و سرافكندگى رفتند.[1]
پی نوشت :
[1]بحار الانوار: 308/50